تأثیر خشونت جنسی و ننگ اجتماعی آن در مورد روهینگیا


این دانش عمومی است که خشونت جنسی به طور جدایی ناپذیری با شرم و ننگ مرتبط است. منطقی که متجاوزان در استفاده از این تاکتیک به عنوان سلاح جنگی به کار می برند، معمولاً برای تضعیف نه تنها هویت فردی، بلکه همچنین هویت جمعی کل جامعه است. به این ترتیب متجاوزان روابط اجتماعی و بافت اجتماعی را که بر اساس درک سنتی دینی و اخلاقی از نهاد ازدواج و خانواده شکوفا می شود، تخریب می کنند. آداما دینگ، سرپرست نماینده ویژه دبیرکل در امور خشونت جنسی در منازعات، در نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد که به اثرات خشونت جنسی در موقعیت های درگیری پرداخته بود، گفت که نه تنها خشونت جنسی “با شکستن خانواده ها و خانواده ها را قربانیان به تبعید تبدیل می کند. ساختارهای جامعه را از بین می برد، اما از اجرای واقعی عدالت نیز جلوگیری می کند. به گفته دینگ، این ننگ است که قربانیان را می کشد و از جلو آمدن قربانیان جلوگیری می کند. بیشتر اوقات، این ترس و انگ فرهنگی، اکثر بازماندگان را از جستجوی حقوق خود و کمک های قانونی مناسب باز می دارد.
لکه ننگ اجتماعی مرتبط با خشونت جنسی ممکن است در برخی جوامع حتی بیشتر از سایرین باشد. پژوهش
به عنوان مثال، نشان داد که در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، اگرچه میزان خشونت جنسی بسیار بالاست، پیگرد قانونی و محکومیت برای تجاوز جنسی بسیار نادر است. این ممکن است به این واقعیت نسبت داده شود که قربانیان تجاوز به احتمال زیاد با انگ های متعدد مرتبط با جرم مواجه می شوند، که برخی از آنها شامل بی احترامی و در نتیجه کاهش احتمال ازدواج است. شدت لکه ننگ از طریق برخی از قوانینی که در برخی از کشورهای اسلامی ابلاغ شده است آشکار است و قربانیان تجاوز را مجبور به ازدواج با متجاوزان خود می کنند تا آبرو و حیثیت خانواده را بازگردانند. در چنین شرایطی، اعتقاد بر این است که زنی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است، بهتر است به عنوان معامله ای برای نجابت و شرافت با متجاوز خود ازدواج کند. بدون شک اینجا جایی است که برخی افراد اشتباه می کنند و قوانین اسلامی را با یکسان دانستن نادرست تجاوز با زنا یا زنا اشتباه می گیرند. جالب اینجاست که قرآن جنایت تجاوز جنسی را محکوم می کند و آن را به عنوان یکی از خشن ترین و فجیع ترین جنایات طبقه بندی می کند و به وضوح آن را نوعی تروریسم می نامد.
با توجه به انگ اجتماعی خشونت جنسی که برخی از جوامع اغلب با آن روبرو هستند، ممکن است تلاش برای درک وقایع اخیر پیرامون روهینگیا، به ویژه وضعیت اسفناک زنان و کودکان روهینگیا که در ماه‌های اخیر مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند، چندان دشوار نباشد. این جابجایی عظیم این گروه قومی برمه ای از سال گذشته به اوج خود رسیده است، زمانی که تخمین زده می شود نیم میلیون روهینگیا از کشور گریختند و آواره ها را ترک کردند تا در اردوگاه های پناهندگان در همسایه بنگلادش زندگی کنند. از سال 1824، روهینگیاها به عنوان یک اقلیت مسلمان در میانمار با تبعیض های متعدد مواجه بوده و هستند. این به این دلیل است که آنها طبق قانون قابل اجرا حاکم بر وضعیت آنها در میانمار از تابعیت خود محروم شده اند و بنابراین به طور غیرقانونی در این کشور تلقی می شوند. در نتیجه، بسیاری از آنها قادر به دسترسی به حقوق اولیه بشری نیستند که برخی از آنها شامل دسترسی کافی به آموزش، مذهب، مراقبت های بهداشتی و کار می شود.

در نتیجه، تنش‌های ناشی از روابط بودایی و روهینگیا در ایالت راخین، اوضاع را تشدید کرد و به عنوان یک کاتالیزور در آخرین بحران انسانی میانمار عمل کرد. این منجر به حملات گسترده ای علیه روهینگیاها شد، از جمله حملات جنسی در مقیاس بزرگ که در آن زنان و کودکان به طور بی رویه هدف قرار گرفتند. تعداد فزاینده‌ای از شواهد تأیید می‌کند که ارتش میانمار از تجاوز و خشونت جنسی سیستماتیک به عنوان نوعی پاکسازی قومی استفاده می‌کند که احتمالاً تأثیر آن این اقلیت قومی را از بین می‌برد. استفاده از خشونت جنسی به عنوان یک سلاح جنگی به وضوح نشان داده است که چنین تخلفاتی در جوامع روهینگیا به قدری قوی است که زندگی خانوادگی و شرافت خانوادگی را تهدید می کند. مصاحبه با قربانیان خشونت جنسی روهینگیا نشان داد که بسیاری از قربانیان تجاوز، جزئیات تجاوزات جنسی خود را بیشتر اوقات مخفی نگه می‌داشتند، زیرا می‌ترسیدند که وضعیت آنها به عنوان زنان “آلوده” نه تنها روابط موجود آنها را با خانواده، بلکه دوستان، بلکه حتی تضعیف کند. بیشتر روابطی که با همسرشان برقرار می کنند. به عبارت دیگر، این ترس وجود دارد که وقتی شوهرانشان متوجه شوند مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند، ممکن است با طرد و سلب مالکیت بیشتری مواجه شوند. زنان مجرد نیز با ترس و ننگ مشابهی روبرو هستند، یعنی اینکه اگر “وضعیت” زن متاهل جنسی آنها فاش شود، هرگز ازدواج نخواهند کرد یا به عنوان یک شریک بالقوه تحت تعقیب قرار نخواهند گرفت. توضیحی برای این ممکن است این باشد که جرم مورد بحث به قدری شرم آور تلقی می شود که بخشی از تقصیرها به اشتباه بر عهده قربانی می شود نه تنها مرتکب یا مرتکبین. بنابراین، ممکن است در برخی موارد، زنان به عنوان شریک عمل تجاوز جنسی دیده شوند و بنابراین ممکن است به عنوان داشتن رابطه جنسی خارج از مرزهای ازدواج و مذهبشان تلقی شوند.

تعجب آور نیست که مرتکبین خشونت جنسی نیز به این مزایا پی برده و بنابراین از خشونت جنسی به طور روشمند، به عنوان جایگزینی برای سلاح استفاده می کنند، اما همچنان یک سلاح جنگی بسیار مؤثر است. با این حال، آنچه ممکن است در این مورد خاص غیرعادی باشد، ممکن است این واقعیت باشد که بودایی ها، که بیشتر اوقات صلح طلب و غیرخشونت آمیز در نظر گرفته می شوند، کسانی بودند که در سازماندهی این حملات شیطانی و برنامه ریزی شده نقش داشتند. این نشان می‌دهد که برداشت‌های غربی از بودیسم به ایده‌آلی کردن و رمانتیک‌سازی بودیسم تمایل دارد و خود بودیسم نیز مانند هر دین دیگری می‌تواند مستعد فساد باشد و در صورت سوء استفاده برای ترویج خشونت و افراط‌گرایی مورد استفاده قرار گیرد. این موضوع تعدادی سؤال را ایجاد می کند که من در پست آینده به آنها خواهم پرداخت، یعنی خاستگاه خشونت در بودیسم به عنوان وسیله ای برای اهداف سیاسی. همچنین نقش زن در بودیسم با توجه به جایگاه فرودستی که زنان در فرهنگ بودایی دارند و به همین ترتیب نقش جنسیت در بودیسم با توجه به استفاده و ارزش زن به عنوان شریک جنسی در بودیسم تانتریک. در نهایت، دلایل گسترش احساسات ضد مسلمانان یا روهینگیا در میانمار برای بررسی عمیق‌تر موضوعات بررسی خواهد شد.

ارسال شده توسط Ingrid Roestenburg Morgan

دیدگاهتان را بنویسید