قانون عفو ​​در ایرلند شمالی تحت بررسی در استراسبورگ


نوشته ماتیلدا رادوش*


هدف از این اقدام رسیدگی به میراث درگیری وحشیانه در ایرلند شمالی است که بین 1 ژانویه 1966 و 10 آوریل 1998 رخ داد، معروف به “مشکلات”، که منجر به کشته شدن بیش از 3600 نفر و شکنجه شد. بسیاری دیگر. این قانون، از جمله، ایجاد یک “کمیسیون مستقل برای آشتی و بازیابی اطلاعات” (ICRIR) را پیش بینی می کند. ICRIR این اختیار را خواهد داشت که برای مرتکبان جرایم خاص مرتبط با مشکلات عفو مشروط اعطا کند.
بریتانیا با وجود نگرانی هایی که قبلاً توسط گروه های قربانیان، کمیته وزرای شورای اروپا (اینجا را ببینید) و کمیسر حقوق بشر (اینجا را ببینید) مطرح کرده بود، به اجرای این قانون ادامه داد. دولت ایرلند به طور مداوم این قانون را به دلیل ناسازگاری آن با تعهدات بریتانیا تحت کنوانسیون محکوم کرده است (برای مروری بر ریشه های پرونده، به این پست توسط دانیل هولدر و اندرو فورد مراجعه کنید). در یک بیانیه مطبوعاتی که در 20 دسامبر 2023 منتشر شد، تانیست ایرلند و وزیر امور خارجه، مایکل مارتین، اظهار داشتند: «دولت بریتانیا این قانون را در 18 سپتامبر 2023 تصویب کرد و هرگونه امکان راه حل سیاسی را رد کرد. ما اکنون در فضایی هستیم که تنها راه برون رفت از مسیر قانونی است.

ایرلند استدلال می‌کند که برخی مقررات (بخش‌های 19 و 39) که مصونیت از تعقیب قضایی را پیش‌بینی می‌کنند با تعهدات ECHR، به‌ویژه تعهدات دولت بر اساس مواد 2 (حق زندگی) و 3 (ممنوعیت شکنجه یا رفتار غیرانسانی یا تحقیرآمیز) در تعارض است. این پست کوتاه به صلاحیت عفو طبق این مقررات می پردازد.


لایحه مشکلات در ایرلند شمالی (جانشینی و آشتی) 2023


ایجاد یک کمیسیون مستقل برای آشتی و بازیابی اطلاعات (ICRIR) بر اساس این قانون جایگزین روش های فعلی تحقیقات جنایی و مدنی خواهد شد. بر اساس بخش 2 قانون، کمیته بین‌المللی ICRIR از جمله برای انجام تحقیقات در مورد جنایات ارتکابی در دوره اغتشاشات و تعیین اینکه آیا افراد را برای پیگرد قانونی برای «جرایم جدی یا مرتبط مرتبط با اغتشاشات، به غیر از مزاحم جنسی جنسی، عفو اعطا می‌کند» تأسیس شد. جرایم. بخش 1(5)(ب) قانون مقرر می دارد که جرم مزاحم در صورتی “جدی” است که شامل اعمال زیر باشد: قتل، قتل غیرعمد، قتل مقصر، سایر جرایم ارتکابی با ایجاد مرگ یک فرد، یا جنایاتی که توسط آنها انجام شده است. باعث آسیب شدید جسمی یا روحی شود. یکی از بحث برانگیزترین مقررات این قانون، بند 19 با عنوان «مصونیت از تعقیب» است. این بخش بیان می‌کند که ICRIR این اختیار را دارد که در صورت همکاری فرد با ICRIR (عفو مشروط) از تحقیقات جنایی و تعقیب کیفری برای جرایم مشکل‌ساز جدی یا مرتبط مصونیت اعطا کند. از ماده 39 این قانون برمی‌آید که نمی‌توان علیه افرادی که طبق ماده 19 قانون عفو ​​دریافت کرده‌اند اقدام کیفری انجام داد. سوال اصلی این است که آیا بخش‌های 19 و 39 قانون جانشینی و مصالحه ایرلند شمالی، بازوهای رویه‌ای مواد 2 (حق زندگی) و 3 (ممنوعیت شکنجه یا رفتار غیرانسانی یا تحقیرآمیز) کنوانسیون را نقض می‌کند؟


عفو بین الملل و ECHR


چندین نشریه علمی در چند سال اخیر بر مسئله سازگاری عفو با کنوانسیون تمرکز کرده اند (ر.ک. اینجا، اینجا و اینجا). اکثر آنها استدلال می کنند که موضع دیوان در مورد قابل پذیرش بودن قوانین عفو ​​طبق کنوانسیون کاملاً روشن نیست. دیوان (هنوز) نظارت قضایی مستقیمی در مورد قوانین عفو ​​اعمال نکرده است. با این حال، دیوان یک رویه قضایی غنی در مورد تعهدات رویه ای دولت ها برای تحقیق و تعقیب نقض مواد 2 و 3 ایجاد کرده است و در چندین رأی، برخی از مشاهدات کلی را در مورد قانونی بودن عفو ​​ناشی از تعقیب انجام داده است.

همانطور که مشخص است، در رابطه با نقض هر دو ماده 2 و 3 ECHR، دادگاه تعیین کرده است که دولت ها موظف به انجام تحقیقات موثر در مورد نقض های ادعا شده هستند (به عنوان مثال در مک کان و دیگران در برابر بریتانیا در رابطه با حق حیات و روستای آکسوی ترکیه در رابطه با ممنوعیت شکنجه یا رفتار غیرانسانی یا تحقیرآمیز). در تصمیم خود در مورد مک کر در مقابل بریتانیا، دادگاه حکم داد که تحقیقات در صورتی می تواند مؤثر تلقی شود که بتواند منجر به شناسایی و مجازات مسئولین تخلفات شود.

بعلاوه، به نظر می رسد که دیوان ممکن است تشخیص دهد که عدم پیگیری نقض مواد 2 و 3 به منزله نقض کنوانسیون است (رجوع کنید به Öneryildiz علیه ترکیه [2004] [para. 93] در رابطه با ماده 2 ECHR و گافگن علیه آلمان [2010] [para. 119] در رابطه با ماده 3 ECHR). با این حال، دادگاه به قربانیان حق تعقیب کیفری را اعطا نکرد (برای مثال نگاه کنید به: براکنل – بریتانیا که در آن دادگاه گفته است که “اما هیچ حق مطلقی برای تعقیب یا محکومیت وجود ندارد” [para. 66]). همچنین در رابطه با مجازات افراد متخلف از مواد 2 و 3 کنوانسیون حقوق بین الملل حقوق بشر، دیوان رأی داد. علی و عایشه دوران در مقابل بوقلمون: «در حالی که هیچ الزام مطلقی وجود ندارد که همه تعقیب‌ها منجر به محکومیت یا محکومیت خاصی شود، دادگاه‌های ملی تحت هیچ شرایطی نباید اجازه دهند که جرایم تهدیدکننده زندگی و نقض جدی تمامیت جسمانی و اخلاقی بدون مجازات باقی بمانند.» 61)

جدای از این رویه قضایی، در معدود تصمیماتی که دیوان به موضوع عفو پرداخته است، به نظر می رسد که دادگاه در شرایط خاصی راه را برای عفو باز گذاشته است. با توجه به موارد ادعایی نقض حق حیات طبق ماده 2 کنوانسیون حقوق بین الملل حقوق بشر، در تصمیم خود در مورد پذیرش در دوژاردن و دیگران علیه فرانسه که در [1991]کمیسیون سابق حقوق بشر اروپا حکم داد که:

«دولت حق دارد در چارچوب سیاست کیفری خود، هر گونه قانون عفو ​​را که لازم بداند وضع کند، به شرطی که تعادلی بین منافع مشروع دولت و منافع تک تک اعضای جامعه برقرار باشد. حق زندگی که توسط قانون محافظت می شود. (ص 244)

در تصمیمات بعدی دادگاه مانند در مورد تاربوک – کرواسیدیوان موضع کمیسیون اتخاذ شده در را تکرار کرد دوژاردین مورد. این استدلال حاکی از آن است که قوانین عفو، حتی برای نقض حق حیات، ممکن است مجاز باشند، مشروط بر اینکه برای دستیابی به اهداف مشروع ضروری باشند و تا زمانی که تعادل عادلانه ای بین منافع دولت و افراد افراد جامعه برقرار شود.

با توجه به موارد ادعایی نقض ماده 3، موضع دیوان در مورد قابل پذیرش بودن عفو ​​کمتر انعطاف پذیر به نظر می رسد. در صورت ولد دا در مقابل فرانسه دیوان معتقد است که عفو عموماً با کنوانسیون ناسازگار است. با این حال، دادگاه منع مطلق عفو را برای نقض ماده 3 صادر نکرده است، و به نظر می‌رسد در مواردی که عفو در چارچوب فرآیند سازش اعطا می‌شود، عفو را بپذیرند. حکم دادگاه:


«البته امکان بروز درگیری بین، از یک سو، نیاز به تعقیب مجرمان و از سوی دیگر، عزم کشور برای ارتقای آشتی در جامعه، به طور کلی قابل حذف نیست (صفحه). 17)


به گفته محققانی مانند مایلز جکسون (نک اینجا) و لوئیز مالیندر (ر.ک اینجا) موضع دادگاه ها در مورد عفو نقض منع شکنجه یا رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز و سایر موارد نقض حقوق بشر که ممکن است جنایات بین المللی تلقی شوند سختگیرانه تر است. در صورت مارگوش در کرواسی که در [2014]دادگاه دستور می دهد:

«در پرونده حاضر، متقاضی به دلیل اعمالی که نقض جدی حقوق اساسی بشر است، مانند قتل عمدی غیرنظامیان و وارد کردن صدمات شدید بدنی به یک کودک، عفو شد و استدلال دادگاه منطقه به درخواست متقاضی ارجاع داده شد. شایستگی به عنوان یک افسر نظامی روند رو به رشد در حقوق بین الملل این است که این عفو ​​را غیرقابل قبول تلقی می کند زیرا با تعهدات به رسمیت شناخته شده دولت ها برای تعقیب و مجازات نقض جدی حقوق اساسی بشر ناسازگار است. حتی با فرض امکان عفو وقتی شرایط خاصی وجود دارد، مانند فرآیند آشتی و/یا نوعی جبران خسارت، عفو اعطا شده برای متقاضی در پرونده حاضر هنوز قابل قبول نخواهد بود زیرا هیچ نشانه ای مبنی بر وجود چنین شرایطی وجود ندارد. (بند 139). (مورب اضافه شد)


اگرچه زبان مورد استفاده دادگاه در مارگوش کمتر مطلق از اظهارات او در دوژاردین و تربوکبه نظر می‌رسد که دادگاه برای دولت‌ها برای اعمال عفو حتی برای جدی‌ترین موارد نقض حقوق بشر، انعطاف‌پذیری قائل است. با این حال، مجاز بودن عفو ​​را با بیان اینکه عفو برای نقض فاحش حقوق بشر ممکن است تنها در شرایط خاصی مجاز باشد، مانند فرآیند آشتی یا پرداخت غرامت برای قربانیان نقض، محدود می‌کند.


به موازات درخواست بین ایالتی در حال انجام، دادرسی های داخلی در بریتانیا، که توسط تعدادی از بستگان قربانیان جرایم دوران آشفته مطرح شده است، در 28 فوریه 2024 در دادگاه عالی بلفاست ادامه دارد. اداره می شود که بخش 19 قانون، مواد 2 و 3 ECHR را نقض می کند زیرا از تعقیب نقض جدی حقوق اساسی جلوگیری می کند و به مصالحه در ایرلند شمالی کمک نمی کند. به تعبیر دیوان عالی کشور:

'مصونیت ارائه شده بر اساس قانون 2023 هیچ استثنایی برای نقض جدی حقوق اساسی، از جمله اتهامات شکنجه، ارائه نمی کند. اگر متقاضی مصونیت دارای معیارها باشد، ICRIR باید مصونیت بدهد. قربانیان هیچ نقش و حرفی در این تصمیمات ندارند. قربانیان ممکن است با موقعیتی مواجه شوند که متقاضی مصونیت در آخرین لحظه این کار را انجام دهد، در شرایطی که توصیه برای پیگرد قانونی قریب الوقوع یا قریب الوقوع است. من می پذیرم که ارائه اطلاعات در مورد شرایطی که قربانیان شورش در آن جان خود را از دست داده اند یا به شدت مجروح شده اند، به وضوح مهم و ارزشمند است. قابل بحث است که آیا ارائه چنین اطلاعاتی می تواند به آشتی کمک کند یا خیر. با این حال، هیچ مدرکی وجود ندارد که اعطای مصونیت تحت قانون 2023 به هیچ وجه به مصالحه در ایرلند شمالی کمک کند، در واقع شواهد برعکس است.» (بند 187).

دادگاه بلفاست در بررسی مستقیم قضایی مفاد مصونیت قانون، مسائلی را در نظر گرفت که دادگاه اروپایی حقوق بشر نیز باید هنگام بررسی قانونی بودن قانون تحت کنوانسیون به آنها رسیدگی کند.


نتیجه


بنابراین، در پرونده بین ایالتی حاضر، در بررسی سازگاری مفاد مصونیت قانون عفو ​​ایرلند شمالی، دادگاه باید از جمله تعیین کند که آیا این قانون مانع از بررسی مؤثر جنایات ارتکابی در دوران اختلافات می شود یا خیر. آیا عفو برای دستیابی به اهداف مشروع ضروری است، آیا عفو به آشتی کمک می کند و/یا اینکه عفو با ابزارهایی برای حمایت از قربانیان همراه است یا خیر.


* ماتیلدا رادوس، مدرس و کاندیدای دکترای حقوق بین‌الملل حقوق بشر در دانشگاه اوترخت است. او دستیار سردبیر وبلاگ ECtHR است.

دیدگاهتان را بنویسید