آفریقا در حال تغییر قاره است


آفریقا در حال تغییر قاره است

این چیزی نیست که شما فکر می کنید. شاید رانش قاره ای – یعنی “محور” – توصیف مناسب تری باشد.

Pivot از نظر فیزیکی نامطلوب نیست. دانشمندان هیچ حرکت در مقیاس بزرگ فعالیت صفحه تکتونیکی زمین شناسی را شناسایی نکرده اند. من از آن آگاه نیستم. اگر بخواهیم کاملاً صادق باشیم، حرکت ناگهانی قاره تاریک – اگرچه واضح است – هیچ ارتباطی با توده زمین عظیم آن ندارد. اصلا.

اجازه بدهید توضیح بدهم…
به عنوان یک ساکن سابق – آفریقایی خونی – نمی‌توانم متوجه تغییرات مهم اخیر در بخش بزرگی از آفریقا باشم. باز هم، شیوه ای که بسیاری از آفریقایی ها خود را به جهان نشان می دهند. اگرچه در حال بیرون آمدن بود، اما عمدتاً محدود به برخی از کشورهای ساحل غربی بود. تغییرات عمیق در شمال مراکش اعمال می شود. پارادایم در شرق آفریقا تغییر نکرده است. این امر در کشورهای استعماری سابق منطقه صحرا نیز احساس نمی شد. همین امر را می توان در مورد کشورهای شمالی که مسیر دو نیل در آن جریان دارد، گفت.

بنابراین، واقعا چه اتفاقی افتاد؟ علاوه بر این، چه نوع رویدادی چنین اعتراضی را برای کشورهای خارجی علاقه مند به وضعیت “جدید” آفریقا برانگیخت؟

برای دانستن پاسخ باید از اتفاقات اخیر شروع کنیم.

بگذارید از فرانسه شروع کنم. حتی بهتر از آن، نیجر – مستعمره سابق فرانسه – نقطه شروع است. آنجا بود که جمهوری امپراتوری فرانک و دومینوی اروپایی شروع به سقوط کردند. به نظر من، اتفاقی که در نیجر افتاد – جایی که به طور رسمی از نیروهای فرانسوی خواسته شد که آنجا را ترک کنند. اخراج به اصطلاح – آغاز یک مهاجرت گسترده آفریقایی به دور از حاکمیت استعماری قاره اتحادیه اروپا.

به جز نیجر، مالی و بورکینافاسو نیز مجبور شدند “چکمه” را به اربابان فرانسوی سابق خود بدهند. صحرای غربی – غنی از نفت – ممکن است به زودی از این روند پیروی کند. چه کسی می تواند آنها را سرزنش کند؟ فرانسه هرگز پذیرای نگرانی های استعماری در سرزمین های اشغالی نبود. حتی اگر آنها – همانطور که در الجزایر اتفاق افتاد – از اتباع سابق خود برخاسته باشند. پاریس چقدر به نیازهای قبایل اسیر و کاملاً تسخیر شده اهمیت می دهد؟ از فکر کردن به عواقب درازمدت آینده برای هر مستعمره فرانسه، آدم می لرزد.

اکنون به آن تغییر بی ثباتی در وفاداری به آنچه واقعاً درگیر است را اضافه کنید: منابع طبیعی. مالک آنها کیست؟ یا چه کسی تجارت را کنترل می کند؟ همچنین، کشور میزبان – هزینه واقعی استخراج چقدر است؟ این سوالات به اندازه گیری از نظر مالی محدود نمی شود.

نه… هزینه های سرمایه انسانی باید در درجه اول در نظر گرفته شود. با این حال، هر زمان که استعمارگر ارزیابی ریسک خود را ارزیابی می کند، عنصر انسانی هرگز وارد محاسبه هزینه نمی شود.

در واقع چه چیزی آشکار می شود …؟

دو باد تغییر قابل توجه در سراسر قاره آفریقا در حال وزیدن است که به شکل بریکس و همچنین از سوی فدراسیون روسیه آمده است. پیامدهای ژئوپلیتیکی مسلماً بر کشورهای اتحادیه اروپا تأثیر می گذارد، خواه یورو بخواهد آنها را بپذیرد یا نه. اگر راه دوم را انتخاب کنند، خطر خواهد بود. فقط از فرانسه بپرس

علت … چیست؟ دو نفر ایستاده اند.

اول، یک مورد آشکار وجود دارد. کشورهای آفریقایی به درگیری اوکراین توجه کرده اند. شاید بتوان گفت، بسیاری از طرد کردن روسیه توسط ناتو -بیشتر شبیه شیطان سازی- به شدت تحقیر شده اند. آنها نمی توانند توجه نکنند که ادامه تحریم های اتحادیه اروپا علیه روسیه به مصیبت و معیشت کلی آنها آسیب می زند: روسیه صادرکننده عمده غلات، انرژی و همچنین کود به این قاره است. آن مستعمره‌های سابق آفریقایی که اکنون «قرص قرمز» شده‌اند، هرگز این حیات را به خطر نمی‌اندازند. در زندگی آنها نیست.

دومین عامل مسبب – هرچند کمتر آشکار – شامل آمریکا می شود، به طور واضح، یعنی دلارزدایی. بریکس، در میان سایر مزایا، فرصت معامله با ارز خود را ارائه می دهد. علاوه بر این، کشورهای عضو بریکس به قوانین بین المللی پایبند هستند. این در تضاد کامل با هژمونی ایالات متحده است. که، بسیاری از کشورها – در درجه اول روسیه – به خوبی می دانند که “نظم مبتنی بر قوانین” آمریکا به نفع آمریکاست… آمریکا به تنهایی. قانون بین المللی؟ برای آنها قابل اجرا نیست.

حالا … چگونه یک ملت شریف می تواند از این ریاکاری آشکار خلاص شود؟

مونترسور

دیدگاهتان را بنویسید