تظاهرات دکتر استلا نیانزی در خارج از دادگاه در اوگاندا در فوریه 2020 |
آفریقایی ها، به ویژه زنان آفریقایی، سابقه طولانی درگیر شدن در فعالیت های فردی و مبارزه جمعی علیه اشکال متعدد ظلم و تبعیض در این قاره را داشته اند. این مبارزات منشأ خود را دارند و اغلب از دوران استعمار یا در دورههای بیعدالتی و ظلم شدید سرچشمه میگیرند. مقاومت و کنشگری از این نوع برای ایجاد خودمختاری و عاملیت زنان کلیدی است و اغلب ریشه های خود را می یابد یا در سیستم های فرهنگی سنتی آفریقا نهادینه می شود. این مقاله وبلاگ تلاش خواهد کرد تا پیوندهای بین شیوه های سنتی را که مبتنی بر کنشگری و مقاومت است و به عنوان کاتالیزور برای دستیابی به حقوق و آزادی های مختلف بشری که در دوره های مختلف تاریخ و در زمینه های خاص در آفریقا محدود یا رد شده اند، برجسته کند. این وبلاگ بر بی ادبی رادیکال به عنوان یک شیوه سنتی مقاومت در اوگاندا تمرکز خواهد کرد. مجموعهای از پستهای وبلاگ بعدی در ماههای آینده دنبال میشود که به بررسی اعتراضات سنتی در آفریقا مانند برهنگی و برهنگی، مادری و عشق سخت و موسیقی و رقص به عنوان راههایی برای رسیدگی به نابرابری و سایر اشکال ستم اجتماعی ادامه خواهد داد.
ریشه های بی ادبی رادیکال
مفهوم بی ادبی رادیکال مفهومی است که اخیراً در زمینه اوگاندا دوباره مطرح شده است. این شیوه ای از کنشگری است که در سال های اخیر توسط فعال فمینیست، شاعر و آکادمیک دکتر استلا نیانزی ادعا و رواج یافته است. نیانزی به دلیل به چالش کشیدن منظم رئیس جمهور اوگاندا، یووری موسوینی با حملات شخصی، توهین آمیز و اشعار صریح وابسته به عشق شهوانی در تلاش برای زیر سوال بردن فساد ادعایی دولت اوگاندا و مانورهای سیاسی مشکوک در این کشور شناخته شده است. خشن بودن رادیکال به عنوان شکلی از کنشگری ریشه در اوایل دهه 1940 پیدا کرد، زمانی که گروهی از فعالان نخبگان اوگاندا در پادشاهی بوگاندا به دنبال به چالش کشیدن وضعیت موجود قدرتی بودند که بین نخبگان حاکم بریتانیا و نخبگان در حال آینده بوگاندا وجود داشت. . در آن زمان، قدرتی که بریتانیاییها وجود داشت و از آن بهره میبردند، غالباً با ادب، رفتار، مهماننوازی و معاشرت نشان داده میشد که از طریق آن بریتانیاییها میتوانستند از مزایای اقتصادی و سیاسی نخبگان وفادار اوگاندا برخوردار شوند. با این حال، زمانی که گروهی از فعالان نخبه اوگاندا که از پادشاهی بوگاندا سرچشمه میگرفتند، این شکل از قدرت ناگهان قطع شد و از تاکتیکهای خشن و یک استراتژی توهین عمومی برای ایجاد بینظمی و آشفتگی استفاده کردند که برای از بین بردن نادرستی روابط استعماری کار میکرد. دوستی / مشارکت و منافع متقابل بین نخبگان اوگاندا و استعمارگران حاکم. مهمتر از همه، روش بی ادبی رادیکال برای آشکار کردن نیات واقعی دولت استعماری در آن زمان کار می کند.
گستاخی رادیکال به عنوان یک روش کنشگری یا مقاومت از طریق فعالان با استفاده از استعارههای قوی و واضح در ملاء عام یا با انتشار و توزیع جزوهها یا اخلال در رویدادهای عمومی که با افشای مقاصد واقعی انگلیسیها برای بیثباتی دولت استعماری کار میکرد، اجرا میشد. این توهین ها اشکال مختلفی داشت. همانطور که کارول سامرز در مقاله خود با عنوان بی ادبی رادیکال: نقدهای اجتماعی اوگاندا در دهه 1940 مشاهده می کند، استعاره های بی احترامی و توهین اغلب به عنوان تاکتیک های دفاعی برای دولت استعماری استفاده می شد. به عنوان مثال، استعاره “سگ های بریتانیایی” برای اشاره به برخی از نخبگان اوگاندا که مانند “حیوان خانگی” انگلیسی بودند استفاده می شد. آنها اجازه ورود به خانه های بریتانیا را داشتند، اجازه داشتند در تمام جنبه های فرهنگ و آداب و رسوم بریتانیا شرکت کنند، اما در واقع به دلیل ماهیت “نیمه انسان” توسط بریتانیایی ها سگ به حساب می آمدند.
از طریق این توهین عمومی تحقیرآمیز، از نخبگان اوگاندایی که از دولت بریتانیا در اوگاندا حمایت می کردند خواسته شد تا با وفاداری به اربابان استعماری خود و چشم پوشی از رنج هموطنان خود، بی وفایی خود را به هموطنان خود نشان دهند. فعالان معتقد بودند که این «سگها» با تظاهر به مدنیت و مهربانی بریتانیایی که اربابان استعماریشان به آنها اعطا کردهاند، فریب خوردهاند، که در نهایت اگر منافع بریتانیا وارد عمل شود، در نهایت با خیانت مواجه میشوند. این انتقاد همچنین به خودفریبی اشاره کرد که نخبگان اوگاندا به دلیل همذات پنداری با بریتانیایی ها با آن مواجه بودند، که به طور موذیانه منجر به از دست دادن کنترل بر آزادی ها، عزت نفس و به طور کلی بی حقوقی اقتصادی آنها شد.
این نه تنها رهبری استعماری در اوگاندا را آزار میدهد، بلکه به «مبنای اقتصادی حمایت و مهماننوازی که وسیلهای برای تضمین تداوم قدرت و کنترل توسط دولت بریتانیا بود، حمله میکند. تأثیر بیرحمی رادیکال در این دوره خاص، بیثباتکننده بود، زیرا هزاران نفر را در جلسات و گردهماییها بسیج کرد، تهدید خشونت را ایجاد کرد و حق تشکل و آزادی بیان را که در آن زمان به رسمیت شناخته نمیشد، از بین برد. به عنوان حقوق در کشور تأثیر این نوع مقاومت و فعالیت، نافرمانی ایجاد کرد و به نوبه خود باعث بی ثباتی دولت استعماری شد که در آن زمان بسیار کارآمد و مترقی تلقی می شد.
طرفداری مقابله ای به عنوان سلاحی برای به چالش کشیدن ظلم و انقیاد
کنشگری در پشت جنایت افراطی انگیزه جدیدی در اوگاندای امروزی پیدا کرده است و به سلاحی مؤثر برای به چالش کشیدن محدود کردن برخی از حقوق بشر مانند آزادی بیان، آزادی بیان و حقوق دگرباشان جنسی تبدیل شده است، که مورد آخر توسط قانون Museveni محدود یا محدود شده است. . استلا نیانتسی، فمینیست، فعال و شاعر، با فحاشیهای فراوان و توهینهای عمومی به رئیسجمهور و خانوادهاش، علناً مقامات را به چالش کشید. به عنوان مثال، نیانزی از رئیس جمهور به عنوان یک جفت باسن یاد کرد و همسرش را “گاو بزرگ باسن با مغز خالی” نامید. او حتی پا را فراتر گذاشت و شعری بدون عنوان در مورد واژن مادر موسوینی نوشت و آن را به شکلی گرافیکی با عبارات بیاحترامی و بیاحترامی توصیف کرد (شعر را اینجا ببینید). با این حال، آخرین اقدام او، او را به دلیل اشاره استعاری به حکومت ظالمانه 35 ساله موسوینی به زندان انداخت، اما این مانع از عزم او برای آشکار شدن ناامیدی هایش به عنوان یک فعال که می خواهد شاهد تغییر در کشورش است، نشد. از طریق همه این تحولات مداوم، او حتی این آزادی را به دست آورد که مجموعهای از اشعار فعال را منتشر کند که سفتی جنسیتی، روابط لزبینها و سقط جنین را بررسی میکند. این کتاب با عنوان هیچ گل سرخی از دهان من نیست و زمانی که او هنوز در زندان بود منتشر شد و چالشی برای مردسالاری و ظلم و “معیارهای متمدن صاحبان قدرت” است. واضح است که استفاده از این نوع کنشگری و مقاومت بیثباتکننده است، بهویژه در جوامع محافظهکارتر که برخی از آزادیها مانند آزادی بیان مورد بیاعتنایی و سرکوب قرار میگیرند و تابوهای فرهنگی قوی وجود دارد که مانع از بحث آزاد درباره موضوعات خاص میشود. جنسیت، تمایلات جنسی و همجنس گرایی. با این حال، اثربخشی بی ادبی رادیکال در زمینه اوگاندا و از طریق کنشگری نیانزی در چندین سطح قابل بررسی است. اولاً، نیانزی با فعالیتهای خود و کسب سطحی از بدنامی، در معرض دید بینالمللی و حمایت، مطمئناً موجهایی در کشورش و فراتر از آن ایجاد کرده است. اخیراً، او جایزه بین المللی Oxfam Novib/PEN 2020 را برای مجموعه اشعار خود در مورد آزادی بیان و در همین راستا دریافت کرد تا نشان دهد که قلم از شمشیر قدرتمندتر است. علاوه بر این، او از فعالیت و حمایت خود برای ایجاد تأثیر بر حقوق زنان، حقوق LGBTQ و حقوق مرتبط با آزادی جنسی استفاده می کند. علاوه بر این، او همچنین به حق تحصیل و تلاقی آن با فقر و در نتیجه ارزش آموزش برای زنان و دختران جوان اشاره کرد.
واضح است که ماهیت بی ادبی رادیکال به عنوان یک شیوه سنتی یا فرهنگی کنشگری، شکل تهدیدآمیزی از کنشگری برای صاحبان قدرت است. اثربخشی آن، همانطور که نشان داده شد، با به چالش کشیدن قوانین مدنی و افشای نقاط ضعف سیستم های قدرت اقتدارگرا، در شرایط گذشته و حال آزمایش شده و موفق بوده است. این نوع کنشگری تنها از طریق قدرت و شجاعت عده معدودی که مایلند جان و بدن خود را با حمایت از سیستم های مملو از نابرابری و ظلم به خطر بیندازند، به دست می آید. کنشگری از این نوع باعث بسیج آگاهی، ایجاد قدرت و ایجاد تغییرات سیاسی می شود. این یک سرود واقعی برای حق آزادی بیان است.
ارسال شده توسط Ingrid Roestenburg-Morgan